کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام ( توصیف حرم کاظمین )

شاعر : محمدحسین ملکیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

دوبـاره چـنـگ زدم دامن خـراسان را            به کـاظـمین رساندم صدای لـرزان را

برای حـاجت کوچـک نـمی‌روم آن جا            دریـغ اگر که بگـویم به او غـم نان را


منی که هیچ نـدارم برای عـرض ادب            چه تحفه‌ای ببرم پیشکش کنم؟ جان را

دو پادشاه به یک سرزمین نمی‌گـنجـند            کـنـار هم به خـدا دیده‌ام دو سلطان را

که دیده در وسط آسمان دو تا خورشید؟            کـه دیـده پـا قــدم آفـتــاب، بــاران را؟

ببـین چه بخت بلندی! به دست کوتاهم            گرفتـه‌ام من بی‌دست و پا دو دامان را

ببین کسی که خودش میهمان زندان بود            چه بی‌مـضایـقه دارد هوای مهـمان را

به چشم دیده اسیری ست در دل زندان            به چشم دل به اسیری گرفته زندان را

بر او که لحظه به لحظه مسافر عرش است            گماشته است چه دیوانه‌ای نگهبان را؟

براو چگونه اثر کرده زهر؟ در عجبم!            که خلق در نفـسـش دیـده‌اند درمان را

کـریـم ترجـمۀ دیگـر ابـوالحـسن است            که جمع دیـده‌ام اطراف او فـقـیران را

وداع با حرمش ساده نیست،‌ حق دارم            عـقـب عـقـب بـروم تـا ته خـیـابـان را

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دخیل بسته فلک بر ضریح زنجـیرش            نـمـاز گـریه کـنـد با نوای تـکـبـیـرش

دلِ شـکـسـتـۀ او آیـه‌ای مـقـطـعه بـود            که هیچ سوره نیـاورد، تاب تفـسیرش


چگـونه حـلـقۀ آهـن گرفت حلـقـش را            چرا به گوشۀ زندان؟ چه بود تقصیرش؟

چگونه زهر هلاهل، به زخمۀ الماس            به نازنین جگرش، می‌نوشت تقدیرش

در اوج غربت و دور از وطن شده تشییع            قلم به شرم در آمد، ز شرح تصویرش

عجب که حامل عرش است دوش چار غلام            زبان گـشوده حقـیری برای تحقـیرش

شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد            شبـیه جد خـودش زنده مانده تاثـیرش

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود یا کوفته شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شکـسـته سـاقۀ او آیـه‌ای مقـطـعه بود            که هیچ سوره نیـاورد، تاب تفـسیرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....،

به روی تـخـتۀ در مـی‌بـرنـد دریـا را            قلم به شرم در آمد، ز شرح تصویرش

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان            شدی با خونِ دل مهمان؛ از این زندان به آن زندان

شنیدم در غل و زنجیر با توهینِ پی در پی            تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان


مناجاتت دو چندان شد! پس از هر سجده‌ات می رفت            صدای جذبۀ قرآن؛ از این زندان به آن زندان

به جای آه و نفرین ذکر می‌گفتی و جاری شد            دعای بارشِ باران؛ از این زندان به آن زندان

عبایت را کشیدند و امان از هتک حرمت‌ها            شدی حیران و سرگردان؛ از این زندان به آن زندان

به دست سِندی بن شاهِک ملعون زمین خوردی            بمیرم! با تنی لرزان؛ از این زندان به آن زندان

سکوت و کظم غیظَت، زهرِ دشمن را دو چندان کرد            چه مظلومانه دادی جان؛ از این زندان به آن زندان

به یادِ جدّ لب تشنه گلویَت سوخت و خواندی            چه روضه با لبِ عطشان؛ از این زندان به آن زندان!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد. زیرا بر اساس اسناد تاریخی ( عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۰؛ امالی شیخ صدوق ص ۱۲۶ ح ۱۸؛ روضة الواعظین ص ۲۱۶؛ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ص ۳۱۸؛ بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲۱۰ و دیگر کتب معتبر) هنگام افطار برای حضرت غذا می بردند و حضرت بلافاصله پس از اطعام مجددا به عبادت می پرداختند. جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

سرِ افطار خوردی تازیانه‌های محکم را            به جای آب و قدری نان؛ از این زندان به آن زندان

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آمد به لبش جان و شبش را سحری نیست            جز مرگ به لب‌هاش دعای دگری نیست

بر دوست و دشمن همه آن خیر رسانده            شایستۀ این مرد خدا خونجگری نیست


سخت است عـذابت بدهد بی‌سر و پایی            که در دلش از رحم و مروّت اثری نیست

شلاق کُنَد گریه بر آن تن که به غیر از            زخم و غل زنجیر برایش سپری نیست

مـوسـای مـسیـحا نـفـس و بد دهـنان، آه            جانکاه تر از این به خدا دردسری نیست

این عین شکنجه است قفس را بگشایند            وقتی که نه پا، نه پر و بال سفری نیست

این کعبه که محتاج طوافش خود کعبه است            والله سـزاوار چنین خـیـره سری نیست

مـانـده بـدنـش بر پـل بـغـداد نه گـودال            از غارت و از سُمّ ستوران خبری نیست

تن گم شده در سلـسله نه نیـزه شکـسته            صد شکر خدا را به سر نیزه سری نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این کعبه که محتاج طوافش خود کعبه است            شایـستۀ تشـییع تنـش تخـته دری نیست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن ائمّه بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تن گم شده در سلـسله نه نیـزه شکـسته            تن روی زمین و به سر نیزه سری نیست

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

همین که آه من از قلب محزون می‌شود پیدا            چنان بغض گلو با اشک، افزون می‌شود پیدا

دلم تا یاد آن داغ جگـر سوز تو می‌افتد            برای مرثیه هر بار مضمون می‌شود پیدا


هزاران سال اجدادم ز داغت گریه می‌کردند            غمت رازی‌ست دیرینه که اکنون می‌شود پیدا

برایت اشک می‌ریزم همان آب زلالی که            شبیه شیشۀ تنگی ز بیرون می‌شود پیدا

چه زخم کهنه‌ای در سینه پنهان کرده‌ای اما            ز چشمت از غم مادر بسی خون می‌شود پیدا

غـریبانه، شبانه، چار سـرباز و تنی اما            سحر خورشید از زندان هارون می‌شود پیدا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه زخم کهنه‌ای در سینه پنهان کرده‌ای اما            مدام از زیر این زنجیرها خون می‌شود پیدا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه ( سرباز) قرار دادند و....،

غریبانه، شبانه، تکه‌ای چوب و تنی اما            سحر خورشید از زندان هارون می‌شود پیدا

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : مثنوی

ای بــاب حــوائــجِ الــی الله            در مـلـک خــدا امــام آگــاه

سـلـطــان اُمــم امــام قــرآن            سـر تـا بـه قـدم تـمـام قـرآن


ای دیـدۀ دل چــراغ نـوری            موسـای هـزار کـوه طوری

قـبـر تو چـراغ اهل بـیـتـش            صحـن تو بـهـشت آفـرینـش

کعبه است هماره زیر دِینت            تـعـظـیم کـند به کـاظـمـینت

در حـبس، به نه سپهر ناظم            مشهـورتر از هـمه به کاظم

زندان تو رشک طـور ایمن            موسات به کف گرفته دامن

عیسی به فـراز چرخ چارم            بـر روی تو می‌زنـد تـبـسّـم

زنـجـیر تـو رشـتۀ وصالت            زنـدان شـده شـاهـد جـلالـت

حبس تو نهان ز چشم یاران            از اشگ شبت ستاره باران

با آن که نـبـد ره خـروجـت            می‌بـود هـزارهـا عـروجـت

خصم ار چه به گردنت غل انداخت            سجّاده ز گریه‌ات گُل انداخت

زنـدان تو مـحـفـل دعـا بود            مـیـعـاد گـه تـو و خــدا بـود

معـراج تو در دل سیه چـال            می‌کرد نـمـاز با دمت حـال

لب‌های تو بوسه گاه تکـبیر            زندان به دعات گشت تطهیر

زنـجـیر تو کـائـنات را دِین            حـبس تو مقـام قاب قـوسین

ای روح لطـیف رنجـه دیده            هر صبح و مسا شکنجه دیده

ای پـاسـخ مهـربـانیت قـهـر            ای قـلب تو پاره پاره از ره

بی‌جرم و گنه عدو تو را کشت            ای یوسف فاطمه چرا کشت

چون جدّ غریب خود به گودال            پـرپـر زده در دل سیه چال

آگاه ز غربت تو کس نیست            جز مشت پریت در قفس نیست

ای شسته به اشگ، تربت تو            تـشیـیع تو شـرح غـربت تو

آخـر بـدنـت به اوج عــزّت            تشییع شد ای غریب عترت

بـردنـد تـنـت چـو آیت نـور            با غسل و کفن به جانب گور

کـردنـد ز پـیکـر تو تجـلـیل            می‌رفت به عرش بانگ تهلیل

بس نوحه که در غمت سرودند            زنجـیر ز گـردنت گـشودنـد

با آن هـمه زخـم حلـقـۀ غُـل            گـردیـد نـثـار پیـکـرت گُـل

دیگر نـزدند بر تـنت سـنگ            از خون جبین نشد رخت رنگ

دیگر به سرت نخورد شمشیر            دیگر به دلت نزد کسی تیر

دیگـر نبـرید کس سـرت را            در خـون نکـشید پیکرت را

دیگـر سر تو نرفـت بر نـی            در طشت طلا و مجلس می

بُـردند به دوش پـیکـرت را            دیـگـر نـزدنـد دخـتــرت را

دارم به دل آه سیـنه سـوزی            چون روز حسین نیست روزی

تا شعـلـۀ دل ز سـینه خـیزد            «میثم» به حسین اشگ ریزد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود یا کوفته شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در حبس تو را یکی روز و شب            اندام کبود و ساق مرضوض

آثـار شکـنجـه در تـنت بـود            زنجـیر سـتم به گردنت بود

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید.

تـشیـیـع تو بـود مـثـل مـادر            تـابـوت تو گـشـت تخـتۀ در

هر چند ز گـوشۀ سـیه چال            تشیـیع تو شد به چار حـمّال

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

بـا گــریـه، بـا آه دمــادم مـی‌نـویـسـنـد            در ذیل مُصحف، شرحِ ماتم می‌نویسند
انـدوه را با جـوهـر غـم مـی‌نـویـسـنـد            این روضه را مثـل مُحَـرَّم می‌نـویسند


کوچه به کوچه مـجـلس ماتـم گرفـتـند
کَرّوبیان با روضه خوان‌ها دم گرفـتند

آیـات قـرآن حـضرت موسی‌بن جعـفر            تسبیحِ ایـمان حضرت موسی‌بن جعفر
آوای باران حـضرت موسی‌بن جعـفر            دردی و درمان حضرت موسی‌بن جعفر

لب تـشنۀ عـشق تـوأم بـاران عـطا کن
از دردمـنـدان تـوأم درمـان عـطـا کن

چـشـم مـرا تــر کـن زمــان ربّـنــاهــا            لـطـفاً نـگـاهـم کـنـم مـیـان این گـداهـا
پیچیده در هفت آسـمان‌ها این صداها:            یا “فاطمه معصومه”ها و یا “رضا” ها

خـورشـید و مـاه آسـمـانِ مُـلک ایران
فـرزنـدهـایت صـاحـبـان مُـلـک ایران

موسی طور غـم عصایت را شکـستند            با زجـر تو قـلب رضایت را شکـستند
نامـردهـا دست دعـایت را شـکـسـتـند            در کنج زندان ها صدایت را شکـسـتند

چـیزی برای تو به جـز مـاتـم نـمـانده
نـای مــنـاجـاتـی بـرایـت هـم نــمـانـده

سـجـاده‌اش را خـیـسِ اشک ربـنا کرد            درد تــمــام درد مــنــدان را دوا کــرد
در حـق دشمن نـیـمۀ شب‌ها دعـا کرد            امّـا بـه دسـت تـازیـانـه روزه وا کـرد

آه از غـروب درد و قـلب پست دشمن
افطارها غم خورده‌ای از دست دشمن

شیعه هنوز از غُـصه‌ات تشویش دارد            داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِـنـدی کـافـر بـد زبـانـش نـیـش دارد            روی لبـش دشـنام قـوم و خویش دارد

با ذکـر مـادر درد پـهـلـو می‌کـشـیـدی
داغ حـسن را کـنج زندان می‌چـشیدی

در این قـفـس بال و پری دیـدم؟ ندیدم            جز روضه چـیز دیگـری دیدم؟ ندیـدم
زیـر عـبـایـت پـیـکـری دیـدم؟ نـدیـدم            جـز استـخـوان لاغــری دیـدم؟ نـدیـدم

داغ تو ما را کـشـت ای فرزند زهـرا
عَجِّل وفـاتی خـوانـده‌ای مانـنـد زهـرا

با جوهـر خـون نامـه‌ات توقـیع گردید            انـدوه تو در روضـه‌ها تـوزیع گـردید
آیـه به آیـه سـوره‌ات تـقـطـیـع گـردیـد            در اوج غربت پـیکـرت تشـیـیع گردید

با این همه، تو بی‌کفن ماندی؟ نماندی
آقا! بـدون پـیـرهـن مـانـدی؟ نـمـانـدی

اصلاً تنت آمـاج تـیغ و نـیـزه‌هـا شد؟!            از پشت سر رأس تو از پیکر جدا شد؟!
اینگونه دور خیمه‌هایت شر به پا شد؟!            نامـوس تـو راهـیِ شـامـات بـلا شـد؟
!

پس هیچ دردی مثل درد کـربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سر جدا نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نامـردهـا دست دعـایت را شـکـسـتـند            زیر لگـدها سـاق پـایت را شـکـسـتـند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید؛

آیـه به آیـه سـوره‌ات تـقـطـیـع گـردیـد            بر تخـتِ‌پـاره پـیکـرت تشـیـیع گـردید

در بند زیر شأن اهل بیت بطور شایسته رعایت نشده است و بهتر بود بجای این ابیات سوالی گفته می شد شکر خدا تن شما اماج تیغ و نیزه ها نشد و .... لذا توصیه می شود ابیات زیر در مجالس خوانده نشود.

اصلاً تنت آمـاج تـیغ و نـیـزه‌هـا شد؟!            از پشت سر رأس تو از پیکر جدا شد؟!
اینگونه دور خیمه‌هایت شر به پا شد؟!            نامـوس تـو راهـیِ شـامـات بـلا شـد؟
!

پس هیچ دردی مثل درد کـربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سر جدا نیست

زبانحال امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نفـسم کـنج قـفـس حـال و هـوایی دارد            پـرم از بی‌پـری و... مـیل رهایی دارد

مثل نی‌نامه شده سینه‌ام از هجر حجاز            نـای نی از نـفـسـم شـور نـوایـی دارد


چـقـدر آه کـشیـدم درو دیـوار گریست            چـقـدر سـنگ صبـورم شـنـوایی دارد

مـی‌رود بـا نـفــسـم تـا بــرسـد بـا آهـم            تـازیـانه به تـنـم سـعی و صفایی دارد

باز شلاق بیاور که سحر نزدیک است            دل شکستن دل شب صوت رسایی دارد

استخوان‌های مرا بین قفـس خُرد کـنید            اسـتخـوان خُـرد شدن نـیز دوایی دارد

دست اما به رگ غـیرت من مگـذارید            ولی افسوس قفـس بی‌سر و پایی دارد

مثل زنجیر کسی همقدم من نشده است            آه تـابــوت بـگـو او چـه وفــایـی دارد

بیت پایانی عمرم شده مضـمون گریز            سـیـنـۀ مـن نـفـسـی کـرب‌و‌بلایی دارد

باز هم روضۀ گودال و زنی زد فریاد            نــزنـیـدش بـه خــداونـد خــدایـی دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

باز همه روضۀ گودال و زنی زد فریاد            نــزنـیـدش بـه خــداونـد خــدایـی دارد

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما خاک پای حضرت موسی‌ابن جعفریم            در سایه‌سار رحـمت موسی‌ابن جعفریم

داده به ما زیـادتـر از آنـچـه خواسـتـیم            شـرمنـدۀ عـنـایت مـوسـی‌ابن جعـفـریم


مـدیـون لـطـف بـی حد این خـانـواده‌ایم            ما نـوکـران عـترت موسی‌ابن جعفـریم

مـا نـسـل پـشـت نـسـل گـدایــان سـفـرۀ            دولت سـرای عـزت موسی‌ابن جعفریم

ایــثـار او عــقـیـدۀ مـا را درسـت کـرد            ما شـیـعـۀ کـرامت مـوسی‌ابن جعـفریم

با یـاد روضـه‌هـای سـیـه‌چـال سـال‌هـا            گـریه‌کـنان غـربت مـوسی‌ابن جعـفریم

زنجـیر و ساق پا و نم خـاک های سرد            خونین دل از اسارت موسی‌ابن جعفریم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی زارعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پشت غـزل شکست و قـلم شد عـصای او            هر جا که رفـت، رفـت قـلـم پا به پـای او

بعدش نوشـت از غـم مـردی که می‌رسید            هر شب به گوش سرد زمین، ناله‌های او


مردی کـه در زمـانـۀ ارواح شـب‌پـرست            خـورشید بود و حـبس شدن هم سـزای او

زندانی عجـیب و شـگـفـتی که می‌شـدنـد،            جلادها بــه شــیــفــتــگــی مــبــتــلای او

نقشه شروع شد، دو سه روزی گذشت و زن            ماند و حضور عرشی و حُجب و حیای او

پر شد تمام روح زن از سوز، ضجّه، زجر            از نـاله، نـالـه، نــالـه و از هــای‌هــای او

پس در خودش شکست و شکست و شکست و گفت:            هر که تو نشکـنیش و نـسازیش، وای او!

آن قدر روح خاکی زن در خودش گداخت            تا که طـلای نـاب شـد از کـیـمـیـای او...

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

احساس از هفت آسمان می‌بارد، احساس            بوی گـل سـرخ است يا  بـوی گـل ياس؟

عالم هـمه تفـسـيـر لبـخـنـد تو ای عـشـق            از بای بـسمِ اللَّه بخـوان تا سيـنِ وَ الـنّاس


باب الحـوائج تـشـنه‌تـر از ديگـران است            اين راز را تـنـهـا تو مـی‌دانـی و عـبـاس

تـاريخ را هـر جــا ورق زد بـاد، ای داد            پايی به زنجير است يا دستی به دستـاس

امّـا تو مـی‌بخـشـی، تـو بـابـای رضـايـی            والكـاظمـينَ الغـيظ وَ العـافـينْ عنِ النّاس

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانی‌ست            درون سیـنه‌ام از غـصّه، آه زنـدانـی‌ست

نه فرصـتی نـه تـوانی که راز دل گـویـم            بیان راز دلــم در نــگــاه زنــدانــی‌ســت


ستاره‌هـا اگـر از آسـمــان فــرو ریــزنـد            بُوَد روا که به زنجیر، ماه زندانی‌ست...

ز تـیرگی، شب و روزش تـفـاوتی نکـنـد            به محبسـی کـه ولـیِ الــه زنــدانــی‌سـت

ز اشک دیـده چـراغی مگـر بر افـروزد            سپـیده‌ای کـه به شـام سـیـاه زنـدانـی‌سـت

خبر دهـیـد به زهـرا که یـوسـف دگـرت            به جُرم ایـنـکه نـدارد گـنـاه زنـدانـی‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت            چه قـدر و منـزلت و جلـوۀ جلالی داشت

به پیش پرتو خورشید، تیر‌گی محو است            سپـیده را چه غـمی گر سیاه‌چـالی داشت


کجاست گر که عبایی از او فقط باقی‌ست            میان شور مناجـات خود چه حالی داشت

نگـشـت مـانع پـرواز او غـل و زنـجـیـر            برای سیر و سلوکش همیـشه بالی داشت

چــراغ خـلـوت او بـود ذکــر یـا قــدوس            که آن حـقـیـقـت روشـن دل زلالی داشت

نـبـود غــافـل از انــدیـشـۀ خــداجــویــی            به قدر فرصت گـل‌ها اگر مجـالی داشت

به گردنی که نشد خم، به پیش ظلم و ستم            ز بـاغ سرخ شهادت عجب مـدالی داشت

تــمـام زنــدگـی او قــیـام بــود و جــهـاد            چه روزهای عزیزی، چه ماه و سالی داشت

از آن دعا که به لب داشت در شب هجران            امـیـد روشـنـی و مــژدۀ وصـالـی داشت

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی حنیفه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

غمی ویران‌تر از بغض گلو افتاده در جانش            بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش

کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌گرد شهر            نمک‌پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش


به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود            به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش

سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش            شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش

کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد            مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش

به عطر ربنـای جـاری بـیـن قـنـوت خود            بهـشـتی آفـریـده گـوشـۀ تـاریک زنـدانش

نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس            بگویم هـست مـاه آسـمـان آئـیـنـه‌گردانـش

دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست            عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش

گلو می‌داند این بغض نفس‌گیر صدایش را            که حتی کوه باشد می‌کند این داغ ویرانش

 

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین عباس پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حس می‌شود همواره عـطر ربّنا از تو            آکنده شد زندان هـارون، از خـدا از تو

در پهنۀ سجاده، ای خـورشید عالم‌تاب!            انگار که چیزی نمانـده جز عـبا از تو


افطار شد؛ خورشید آمد خاکبوسی کرد            لـب‌تـشـنـه‌ای و می‌تـرواد کـربلا از تو

هر قـدر دشـنامت دهد هـرچه بـیازارد            پاسخ نمی‌گـیرد نگهـبان جز دعا از تو

حتی شده دلبـسته‌ات هر حـلـقۀ زنجـیر            آن‌گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو

زنـدانـی دنـیـا شدم، مـولا دعـایـم کـن!            باب الحـوائج خواستم تـنها تو را از تو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیده فرشته حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

جهان را، بی‌کران را، جن و انسان را دعا کردی            زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی

تـمامِ مـردمِ ایران سـرِ خـوانِ شما هـستـند            که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی


اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی            و این یعـنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی

مبادا آن‌که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت            غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی

به ضربِ تازیانه روزه‌ات را باز‌ می‌کردند            تو اما قبلِ افـطارت نگهبان را دعا کردی

: امتیاز

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حلـقه می‌بـستـند دور گردنت زنجیرها            غرق خون بودند با پیراهنت زنجیرها

از طواف زخم پاهایات که فارغ می‌شدند            سجـده می‌کردند روی دامنت زنجیرها


انعکـاس اللهی و حتی تو را در بند هم            می‌پرستـیـدند مثـل دشـمنت، زنجـیرها

 زیـر بار ضـربۀ شـلاق می‌افـتـادی و            نـاله می‌کـردند با لـرز تـنت، زنجیرها

چارده سال است بی‌تابانه آمین گفته‌اند            با دَم عجـل وفـاتی گـفـتـنت زنجـیـرها

مثل عشاقی که می‌سوزند هنگام وداع            وا نمی‌کردند دست از گردنت زنجیرها

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

با روضه خوان و سینه زن و خادم آمدیم            در مجـلس عـزای تو یا کـاظـم آمدیم

شکـر خـدا که دور نـبـودیـم از شـمـا            در روضـه‌ها و مجـلـستان دائم آمدیم


گر دور هـم شـدیم دمـی از کـنـارتان            اما دوبـاره خـسـتـه دل و نـادم آمـدیم

مهـدی سیاهـپـوش عـزای شما شد و            ما بـهـر تـسـلـیـت به دل قـائـم آمـدیـم

ما از همان ازل همه در بندتان شدیم

هـمـسایه‌هـای خـانـۀ فـرزنـدتان شدیم

ای وای من شکسته پر و بال بودی و            عمری اسیـر کـنج سیه چال بودی و

هـر روز روزه بـودی و امـا دم اذان            در زیـر تـازیـانه تو پـامـال بـودی و

یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا            تو چندین بـهـار به این حـال بودی و

گاهی به یاد مـادر خود بین کـوچه‌ها            گاهی به یاد زینب و گـودال بودی و

عمری غریب در دل زندان تو زیستی

هر شب برای جد غـریبت گـریـستی

زنـدان کجا و تو، تـو کجا تـازیـانه‌ها            از تـازیانه مانـده به جـسمت نشانه‌ها

زنـجـیر روی گردن مولا چه می‌کند            مجروح گشته گردن و زخمیست شانه‌ها

تاریک بود و تا که تو را بی‌هوا زدند            آتـش کـشـیـد از دل زهــرا زبـانـه‌هـا

با هر بهانه‌ای ز تو حرمت شکسته شد            مویت سپـیـد گـشت به دست بهـانه‌ها

زهـرا غـمین تو، تو پـریـشان فاطمه

مظـلـوم مثل دیگـر عـزیـزان فـاطمه

گـیرم به اشک، درد دلـم را دوا کـنم            با سندی ابن شاهک و سیلی چها کنم

خـلّـصنی یـا ربـم شده عجّـل وفـاتـیـم            چون فاطمه به مرگ خود امشب دعا کنم

پا سوی قـبـله کردم و دیده هـنـوز نه            تا آنکه یک نظـر به سوی کربلا کنم

هم آرزوی مرگ کنم هر شبانه روز            هــم آرزوی دیــدن روی رضـا کـنـم

عالم به غصه و محـنـم گریه می‌کـند

زنجـیر هم به زخـم تـنم گریه می‌کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد،  اینکه گفته می شود در آخرین باری که امام کاظم علیه‌السلام زندانی شدند چهارده سال طول کشید استناد روایی و تاریخی وجود ندارد بلکه تاریخ صحیح چهار سال است زیرا همانطور که در صفحات ۵۰۷ جلد ۲ اصول کافی و ص ۲۰۶ جلد ۴۸ بحارالانوار و ص ۱۵۳ ج ۳ منتهی الآمال هم آمده است هارون الرشید ملعون در سال ۱۷۹ هجری امام را دستگیر و از مدینه به بصره و سپس به بغداد تبعید و زندانی کرد و امام علیه‌السلام را در سال ۱۸۳ به شهادت رساند که مدت زندانی بودن چهار سال می شود! البته شاید بتوان گفت که مجموع زندان های متعددی که حضرت در ایام خلافت غاصبانه خلفای مختلف در مدت حیات پُر برکتشان رفتند چهارده سال بوده باشد که البته در این خصوص نیز تصریح تاریخی وجود ندارد. جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا            تو چارده بـهـار به این حـال بودی و

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. ضمناً بند آخر این ترکیب بند به دلایل ۱ـ پرداختن به روضه های بی سند و تحریفی ۲ـ عدم رعایت شأن اهل بیت؛ کلاً حذف شد

زهـرا اسـیـر تو، تو پـریـشان فاطمه            مظـلـوم مثل دیگـر عـزیـزان فـاطمه

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

قـلب تو در این گـوشۀ دلگـیر گرفته            دیگر نفـست را غـل و زنجیر گرفته

اصلاً غـم عـالم ز تو تـأثـیـر گـرفـته            این حصر، جوانی ز تو ای پیر گرفته


در کنج سیه چال، یکی، روز و شبت بود

یا حـیـدر و یا فـاطـمه دائـم به لـبت بود

شد گوشۀ زندان تو محـراب عبادات            نه هم سخـنی داشـته‌ایّ و نه ملاقـات

وقت سحر و وقت دعا وقت مناجات            کردی طلبِ مرگِ خود ای قبلۀ حاجات

از زهر جفا یوسف زهرا تنِ تو سوخت

کنعان به امید تو و برگـشتن تو سوخت

ای کاش که می‌شد که ببینی پسرت را            تسکین بدهی بلکه تو زخم جگرت را

با ضـربۀ شـلّاق شکـسـتـند پـرت را            زنجـیـر هم آزرده تنِ مخـتصرت را

دل سوخت به احـوال تو ای سید مظلوم

مظلـومـیـتـت بود ز چـشـمان تو معـلوم

بر تخته روان با دل غمگین شده‌ای تو            مشمول دعای شب و آمین شده‌ای تو

زیر غل و زنجیر چه سنگین شده‌ای تو            بعد از دو سه روز آه؛ که تدفین شده‌ای تو

هرکس که تو را دید روی لب سخنی داشت

میگفت چه خوب است که جسمش کفنی داشت

یک بارِ دگر مجـلـس ما کـربـبلا شد            حـرف غـم پـیـراهـن شـاه شـهـدا شد

ای وای سرِ حضرت ارباب جـدا شد            زنـدان بـلا خـتـم بـه گـودال بـلا شـد

خوب است نشد بعد شهادت سرِ تو قطع

انـگـشت نشد از پی انگـشـتـر تـو قـطع

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حمید رمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـمام حجـم تـنت زیر یک عـبا مانده            به روی پهلوی تو چند جای پا مانده

نـفـس کـشـیده‌ای و بـنـد آمده نَـفَـست            به سینه‌ات چقدَر استخوان، رها مانده


خـدا کـند تو دگر مثـل فـاطمه نشوی            خـدای، رحـم کـنـد بر تنِ بجـا مانـده

به سجده می‌روی و مثل بید می‌لرزی            قـیـام کن کـه تـسـلّای ربّـنــا مــانـده

هوای غربتِ زندان که جای خود دارد            نگـاه یک زنِ رقّـاص بـی‌حـیا مانـده

به‌ فرض‌ هم‌ که ‌خودت از جهان، خلاص‌ شوی            هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده

کمی اگر غُل و زنجـیرها امان بدهد            صدا هنوز در این اشکِ بی صدا مانده

دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری            بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده

بخوان که شمر، نشسته به سینه‌ای خسته            اگرچه سینه شکـسته ولی صدا مانده

: امتیاز

زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

غربت رسید و داغ حرم را زیاد کرد            بـاران چـشـم‌هـای تـرم را زیـاد کـرد

آه از نـهـاد سرد سـیـه چـال می‌کـشـم            آن جـا کـه آه بـی‌اثــرم را زیـاد کـرد


مـن بـا اذان نـالـه‌ام افــطـار مـی‌کـنـم            شلاق؛ زخـم بـال و پـرم را زیاد کرد

چه بی‌ملاحضه به تـنم ضربه می‌زند            درد نـشـسـته بـر کـمـرم را زیاد کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، همچنین بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حالا چـرا به فـاطـمـه دشـنـام می‌دهد            نـامـرد آتـش جـگـــرم را زیــاد کـرد

هـنـگـام بـردن بــدنـم روی دسـت هـا            یک تخـته پاره دردسرم را زیاد کرد

خـم می‌شود شبـیه کـمر ساق پای من            زنجـیر، درد هر سحـرم را زیاد کرد